ما وحقیقت

محمود محقق
mohaghegh@walla.com


"ما وحقیقت"
نفسم را روزاول فقط 15 ثانیه توانستم حبس بکنم.روز دوم 18 ثانیه .روز سوم 25 ثانیه و... آخر هفته دوم 1دقیقه و 10 ثانیه.ترسیدم،از اینکه اگه همینطور پیش بره روزی بتونم برای مدت خیلی طولانی ،اونقدر زیاد که دیگه نشه شمرد شاید بهتره بگم تا روز مرگ،نفسم رو حبس کنم.خب شاید همان موقع که شروع می کنم به حبس کردن ِنفسم مرده به حساب بیام ،چون معروفه که هر کس نفسش آخرش رو کشید مرده .ترسیدم وبرای همین تمرین نکردم.
با خودم فکر کردم که باید آدم موفقی بشم.یعنی عمرم را به بطالت نگذرانم.باید یک کار خوب توی زندگی ام بکنم ،نه اینکه نفسم را حبس بکنم تا بمیرم .یک کاری که بهترین کار باشه.اگر بفهمم چه کاری بهترین کاره آن وقت تمام عمر اون کار را میکنم،تا هیچ لحظه ای از عمرم به هدر نره.تا موفق ترین آدم روی زمین بشم.مثلا کتب خواندن یا شاید کتاب نوشتن یا معلم شدنفدکتر شدن و مریضها رو خوب کردن ،قدرت پیدا کردن یا دوست داشتن یا...نمی دونم کدام بهتره شاید هم خوابیدن یا بازی کردن بهتر باشد.
جلال گفت "باید بری حقیقت رو پیدا کنی! این بهترین کاره!" گفتم حقیقت چیه؟ گفت"همین باید بری پیداش کنی تا بفهمی چیه"گفتم توپیداش کردی؟ ،اون چهر سال از من بزرگتره و پدرش معلم.پس حتما پیداش کرده!،گفت تقریبا "گفتم چیه؟گفت" نه نمیشه"گفتم واسه چی؟ گفت"به همین راحتی که نمیشه!"گفتم چرا؟ گفت"برای اینکه من کلی سختی کشیدم تا بدستش آوردم"گفتم خب چه کار کنم که بهم بگی؟گفت"حقیقت گفتنی نیست که به این راحتی بگم که"گفتم پس چیه؟گفت"شایدم بهتره بگم دیدنیه ویک کم شاید حس کردنی باشه"گفتم پس نشونم بده!گفت اینجا نمیشه شاید بیاد! این حقیقت یه رازه ،من نمی خوام همه به این راحتی بفهمند که!" گفتم پس کجا بریم؟ بعد با هم رفتیم خانه شون ،هیچ کس نبود.رفتیم توی زیرزمینشون.یک کم تاریک بود و من اول از وسایل اون توُ ترسیدم .فکر کردم یه گربه پشمالو اونجاستوبه خاطر همین جلال بهم خندید.گفتم چرا حقیقت رو اینجا قایم کردی؟گفت توی زیرزمین قایم نکردم که"گفتم پس کجا قایم کردی؟ ،بعد شلوارش را کشید پایین ونشانم داد.توی دستش گرفت و گفت"این حقیقته دوستش داری؟" من از اون موجود پُرمو ترسیدم چون از خودم اینجوری نبود.گریه ام گرفته بود وشلوارم رو خیس کرده بودم.
گفت"اگه بری بگی چیکار کردم حسابی کتکت می زنم ،فهمیدی؟"
گفتم...چیزی نگفتم،فقط شلوارم رو کشیدم بالا.
 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

31853< 3


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي